یوزپلنگانی که با من دویده اند

85.000 تومان

6 عدد در انبار

نویسنده : بیژن نجدی
نوبت چاپ : ۱۹
قطع : رقعی
تعداد صفحات : ۸۸
انتشارات : مرکز
شابک : ۹۷۸۹۶۴۳۰۵۰۱۰۸
درباره کتاب :این اثر یکی از برجسته‌ترین آثار «نجدی» پس از انقلاب است که در زمان حیاتش منتشر شد و چنان بر ادبیات معاصر تاثیرگذار بود که گویی همین یک اثر از نجدی منتشرشده است.این کتاب مجموعه‌ای از ده داستان کوتاه با نام‌های: «سپرده به زمین»، «استخری پر از کابوس»، «روز اسب ریزی»، «تاریکی در پوتین»، «شب سهراب کشان»، «چشم‌های دکمه‌ای من»، «مرا بفرستید به تونل»، «خاطرات پاره‌پاره من»، «سه‌شنبه خیس»، «گیاهی در قرنطینه» از بیژن نجدی است.او یکی از پیشگامان داستان‌نویسی پست‌مدرن در ایران است. این کتاب نامش برگرفته از مطالب داخل کتاب و از وصیت شاعرانه‌ی نویسنده است.در قسمتی از متن کتاب می‌خوانید: «طاهر آوازش را در حمام تمام کرد و به صدای آب گوش داد. آب را نگاه کرد که از پوست آویزان بازوهای لاغرش با دانه‌های تند پایین می‌رفت.بوی صابون از موهایش می‌ریخت. هوای مه شده‌ای دور سر پیرمرد می‌پیچید. آب طاهر را بغل کرده بود. وقتی حوله را روی سرشانه‌هایش انداخت احساس کرد کمی از پیری تنش به آن حوله بلند و سرخ چسبیده است و واریس پاهایش اصلا درد نمی‌کند…»


85.000 تومان

شرح

یوزپلنگانی که با من دویده اند

« یوزپلنگانی که با من دویده اند » نوشته‌ی بیژن نجدی است.نام کتاب طبق مطلب مندرج در کتاب از وصیت شاعرانه او گرفته شده‌است.این کتاب تنها کتابی است که در زمان حیات بیژن نجدی از وی منتشر شد.

این اثر یکی از برجسته‌ترین آثار «نجدی» پس از انقلاب است که در زمان حیاتش منتشر شد و چنان بر ادبیات معاصر تاثیرگذار بود که گویی همین یک اثر از نجدی منتشرشده است.

این کتاب مجموعه‌ای از ده داستان کوتاه با نام‌های: «سپرده به زمین»، «استخری پر از کابوس»، «روز اسب ریزی»، «تاریکی در پوتین»، «شب سهراب کشان»، «چشم‌های دکمه‌ای من»، «مرا بفرستید به تونل»، «خاطرات پاره‌پاره من»، «سه‌شنبه خیس»، «گیاهی در قرنطینه» از بیژن نجدی است.

او یکی از پیشگامان داستان‌نویسی پست‌مدرن در ایران است. این کتاب نامش برگرفته از مطالب داخل کتاب و از وصیت شاعرانه‌ی نویسنده است.

در قسمتی از متن کتاب می‌خوانید: «طاهر آوازش را در حمام تمام کرد و به صدای آب گوش داد. آب را نگاه کرد که از پوست آویزان بازوهای لاغرش با دانه‌های تند پایین می‌رفت.

بوی صابون از موهایش می‌ریخت. هوای مه شده‌ای دور سر پیرمرد می‌پیچید. آب طاهر را بغل کرده بود. وقتی حوله را روی سرشانه‌هایش انداخت احساس کرد کمی از پیری تنش به آن حوله بلند و سرخ چسبیده است و واریس پاهایش اصلا درد نمی‌کند…»

مشخصات

توضیحات تکمیلی

وزن 0.2 kg

نظرات (0)

اولین نفری باشید که دیدگاهی را برای “یوزپلنگانی که با من دویده اند” ارسال می کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نقد و بررسی

هنوز نقد و بررسی ثبت نشده است.

منو اصلی

یوزپلنگانی که با من

یوزپلنگانی که با من دویده اند