سنگفرش هر خيابان از طلاست 9

گامی فراتر از عارضه انجام كار در حد رفع تكليف

هربار كه به اروپا سفر ميكنم اين سوال به مغزم خطور مي كند كه چرا ملتهائيكه در شمال اروپا زندگي مي كنند ، از شرايط اقتصادي قوي و پيشرفته اي برخوردارند در حاليكه در جنوب اروپا مردم وضع اقتصادي ضعيفتري دارند البته ممكن است هيچگونه توجيه علمي وجود نداشته باشد كه بتواند اين اختلاف وضع بيان نمايد ، اما عقيده شخصي من اينستكه دليل ايجاد چنين اختلافي مي تواند به عادت استراحت ظهر و خواب نيمروزي مردم اين نواحي نسبت داده شود.

ملتهاي كرانه درياي مديترانه چه شهري و چه روستايي به طور سنتي عادت كرده اند بعد از صرف ناهار يكي دوساعت بخوابند . البته اين موضوع براي ملت پر جنب و جوش كره خيلي عجيب به نظر مي رسد .گرچه هر كس بعد از خوردن يك غذاي كامل مقداري كسل و حواب آلود مي شود گرچه هواي گرم چنين مناطقي نيز به اين خواب آلودگي كمك مي كند .

من هنوز نميتوانم بفهمم كه چگونه فردي ميتواند در اوقات مهم و با ارزش روز بخوابد . شگفت آورتر اينكه گرچه تمام كاركنان از فرصت خواب نيمروزي استفاده مي كنند معذلك ساعت شروع و پايان كارشان مثل شروع و پايان كار شمال اروپاست و اغلب مغازه ها و فروشگاهها ثبل از ساعت 8 بعد از ظهر تعطيل مي كنند .

وقتي تمام مردم يك جامعه اينگونه عمل كند ، مسلما نيروي كار عظيمي از دست مي رود . لذا من فكر ميكنم اين خواب نيمروزي مطلبي است كه بايد مورد ارزيابي مجدد قرار گيرد .

محققا يك نوع تنبلي و كندي در پويش و روحيه اين ملتها بوجود آمده و تا حدودي نيز به صورت احوال شخصي و حتي ملي ظاهر گرديده است . همچنين اين مطلب ميتواند انعكاس اعتقادات مردم از زندگي و سر نوشت باشد .

به هر حال به نظر من بي خيالي ملتهاي جنوب اروپا نه در نتيجه روحيه رمانتيك آنها و نه از مقوله راحت طلبي و تن اسايي آنان در زندگي است . در حقيقت من آنرا از علادم بيماري كار در حد رفع تكليف مي بينم يعني انجام حجم معيني از كار در مقابل استفاده كردن از حد مناسبي استراحت و سرگرمي . من اين موضوع را دليل اساسي اختلاف وضعيت اقتصادي بين ملتهاي شمال اروپا و جنوب آن مي دانم .

مردميكه تمام سعي و كوششان بر اينست كه وقتشان بيهوده تلف نشود و براي كار حد و مرز نمي شناسند قطعا موفق ترند از كسانيكه تنها در حد انجام وظيفه كار مي كنند.

من هنوز يك خواب تكراري مي بينم . اين خوابي است كه من در آن از دانشگاه فارغ التحصيل نمي شوم . در حقيقت تقريبا هم نزديك بود كه فارغ التحصيل نشوم ، شايد بهمين دليل اين خواب را مرتب ميبينم .

در آخرين ترم تحصيلاتم در دانشكده به جاي رفتن سر كلاس بصورت پاره وقت در يك آژانس دولتي كار ميكردم . در آن روزها يكي از امتيازات شاگردان سال آخر كه به آن مباهات ميكردند غيبت از كلاس بود .

البته دانشجويان سال آخر ،‌ مثل خود من اغلب فكرشان را براي پيدا كردن شغل آينده مشغول ميكردند . تقريبا اين نوع رفتار از همه شاگردان سال آخر قابل انتظار بود .

يكي از درسهاي سال آخر من با استادي بنام ” پروفسور وانگ – ايل _ چانگ ” بود كه در حال حاضر در دانشگاه ” هانيانگ” در شهر سئول تدريس ميكند. در آنزمان او به تازگي پس از انجام يك رشته مطالعات جديد از آمريكا برگشته و به شدت تحت تاثير انضياط و نظام آموزشي سيستماتيك آنجا قرار گرفته بود .

من متوجه نبودم كه استاد ” وانگ ” هر روز در كلاس حضور و غياب ميكند و به كساني كه تعداد معيني از ساعات را سر كلاس حاضر نمي شوند نمره نمي دهد . خيلي دير متوجه اين موضوع شدم و وضعيت دشواري برايم پيش آمد زيرا اگر از درس او نمره نمي گرفتم نمي توانستم فارغ التحصيل شوم .

لذا تصميم گرفتم ” پروفسور وانگ ” را ببينم و از او عذرخواهي كنم و خواهش كنم كه اجازه دهد فارغ التحصيل شوم ، اما او تغيير عقيده نمي داد . من فكر ميكنم او وضع مرا درك نكرده و به اشتباه فكر ميكرد كه من شاگرد لاابالي هستم . در آنزمان من ” رئيس انجم دوستداران دانشجويان رشته بازرگاني ” بودم . من حتي انجمن را بسيج كردم كه به خاطر اين موضوع از او تقاضاي كمك كنند.

بالاخره پروفسور ” وانگ ” تحت شرايطي مرا پذيرفت و از من خواست تا گزارش ويژه اي تهيه و ارائه كنم . اينكار را با موفقيت انجام دادم ، و سرانجام فارغ التحصيل شدم . اما اينكار براي من درس خوبي شد و آن اينكه طرز تفكر” تلاش در حد رفع تكليف” را از سر بيرون كنم  . يك دانشجوي سال آخر بايد همانقدر تلاش كندكه يك دانشجوي سال اول ، شايد هم بيشتر، من فكر مي كردم آنچه تا كنون در دانشكده ياد گرفته ام كافي است ولي درسي كه من از اين تجربه آموختم چنان تاثيري در من گذارد كه هنوز  هم در خواب مي بينم از دانشگاه فارغ التحصيل نشده ام .

روي اين تجربه ، از زمان شروع فعاليت تجاري شركت ” دوو ” من نتوانسته ام كاركناني را كه فقط براي رفع تكليف انجام وظيفه ميكنند تحمل كنم . اين طرز فكر نه سودي براي خود شخص و نه براي جامعه دارد.

طي ساليان دراز ،‌من در سطح بين المللي محصولات صنعتي بي شماري را عرضه كرده ام و كرارا با يك مسئله رنج آور روبرو بوده ام و آن پيرايش نهايي محصول است . كالاهاي ساخت كره از لحاظ طراحي ، كيفيت و قيمت مورد توجه قراردارد ولي كيفيت پيدايش نهايي انها هميشه مثل خاري در چشم بوده است و بهانه اي براي خريداران كه قيمت را تا حد ممكن پايين ببرند كه مفهوم آن نه فقط كاهش قيمت توليد در بازار است بلكه به عنوان يك فرد كره اي تا حدي نيز مايه آبروريزي و سر افكندگي بوده است .

اين موضوع همواره مرا پريشان و مضطرب كرده است . چرا كه پيرايش نهايي محصول به صورت رفع تكليف ،  تمام رنج و مشقت و تلاشي را كه براي ساختن يك كالا صرف مي شود به استهزا ميگيرد و اين امر موجب زيان بزرگي براي كشور شده است .

وقتي كه من ابتدا به سراغ بازار مصرف آمريكا رفتم ، يكي از اولين مشتريهايم فروشگاههاي زنجيره اي‌ ” سي يرز ” بود . رئيس امور تداركات ” سي يرز ” بسيار از كيفيت محصولات كره اي نگران بود ، و وظيفه من اين بود كه از شدت ترس او بكاهم . لذا من يك بخش داخلي كنترل كيفيت ايجاد كردم تا تمام توليدات مربوط را دقيقا مورد بازرسي قرار دهد و در برنامه كنترل كيفيت ، استانداردي را بالاتر از حد انتظار فروشگاه ” سي يرز ” به وجود اوردم . سرانجام توانستم اعتماد و اطمينان مسئولين فروشگاه ” سي يرز” را جلب كنم .

ما به اساني ميتوانيم نمونه هاي ديگري از ” ارائه كار در حد رفع تكليف ” پيدا كنيم . در سال 1967 وقتي كه شركت ” دوو ” را راه اندازي كرديم ، تمام محصولات صادراتي هنوز توسط كشتي حمل مي شد . صنعت حمل و نقل دريايي هنوز رشد چشم گيري نداشت . و در نتيجه رقابت تنگاتنگي براي ذخيره جا در كشتي و بارگيري بين صادركنندگان وجود داشت . لذا غالب شركتهاي صادر كننده نمايندگاني در شهر بندري ” پوسان” داشتند . وقتي زماني تحويل كالا به خريداران خارجي فرا مي رسيد همه عصبي بودند و زود از كوره به در مي رفتند . بخش هاي توليد كارخانه بيست و چهار ساعته در حال توليد بودند . بعد از انكه كالاهاي صادراتي به انبارهاي گمرك مي رسيد نمايندگان شركتها مي بايست منتظر مي ماندند تا نوبت بارگيري كالايشان فرابرسد. اگر ما نمي توانستيم سر بزنگاه شخصا يك كشتي براي حمل اماده كنيم ، حداقل مي بايست تا آمدن كشتي بعدي يك هفته صبر كنيم و تمام تلاشهاي طاقت فرساي ما براي توليد به موقع كالايمان به هدر مي رفت . در‌انزمان شانس موفقيت يك شركت كوچك تماما در گرو ذخيره جا در يك كشتي خلاصه شده يود . بنابراين فشار و مسئوليت نمايندگان شركتها در بندر وصف ناپذير بود …

كيم . وو . چونگ

سنگفرش هر خيابان از طلاست 8

سنگفرش هر خیابان از طلاست ۷

سنگفرش هر خیابان از طلاست ۶

سنگفرش هر خیابان از طلاست ۵

سنگفرش هر خیابان از طلاست ۴

سنگفرش هر خیابان از طلاست ۳

سنگفرش هر خیابان از طلاست ۲

سنگفرش هر خیابان از طلاست ۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

منو اصلی