یک قورباغه در قعر چاه هیچگونه ادراکی از وسعت دنیای اطراف خود ندارد .
خوب به این جمله توجه کنید . و خود را به جای آن قورباغه بگذارید .می بینید که چه احساس وحشتناکی به شما دست می دهد ؟
گاهی ما انسانها دقیقا همین وضعیت را داریم . وسعت دیدمان به اندازه محیط همان چاه است . حال آنکه اگر در بالای یک قله بودیم وسعت دیدمان 180 درجه با این قورباغه متفاوت بود .
برای اینکه در قعر چاه نمانیم لازم است که با دنیا ارتباط برقرار کنیم و دیگران و تجربه های آنها را ببینیم تا وسعت یابیم و رشد کنیم . و بر خودپسندی و کوته نظری خود غلبه کنیم . در تجارت و تولید باید بازارهای جهانی و سلیقه های جهانی را در نظر بگیریم نه اینکه فقط نیازها و تقاضای درون مرزهای کشور خودمان را بشناسیم . برای رشد و ترقی نباید ترسید بلکه باید پا را فراتر گذاشته و با غلبه بر ترس هایمان کشورهای دیگر را هم مشاهده کرده و به وسعت اندیشه و نگاه برسیم .
ما ایرانیها قطعا نباید قورباغه های ته چاه باشیم . هم باهوشیم و هم منابع خوبی داریم که میتوانیم از آنها استفاده کنیم . یادمان باشد که اگر ایمان داشته باشیم میتوانیم به آرزوهایمان برسیم .
آقای چونگ در کتابش به چند موضوع جالب اشاره میکنند که خالی از لطف نیست در مورد آنها بدانید :
-
هر انسان دارای توانائیهای نامحدودیست . تنها اختلافی که بین یک فرد معمولی و یک جادوگر وجود دارد اینستکه فرد جادوگر قدرتهای پنهان خود را با تمرین و مشقت فراوان بکار گرفته و در کارهای خارق العاده ای که انجام می دهد متبحر شده است . برای هر معلولی علتی وجود دارد و هر تلاشی را نتیجه ای است . فضائل و هنرها اتفاقی به دست نمی آیند ، آنها تکامل تدریجی یک عمل معین هستند .
-
سعی کنید یک کارشناس ، یک متخصص بشوید ، البته نه در حدیکه چیزهای دیگر از دیدتان محو گردد . علیرغم تخصصی که دارید لازم است از کارهای متنوع و وسیعی سر رشته داشته باشید . منظور از اینکه می گویند ما تحصیل کرده و فهمیده هستیم اینستکه ما از درک و حس و تشخیص بالایی برخورداریم .
-
شما به یک درک و فهم وسیع از علومی چون فلسفه ، آداب معاشرت و اصول اخلاق محتاج هستید . بنابراین وقتی می گویم فرد باید متخصص باشد ، خودبخود شامل این مطلب هم میشود که بینش صحیح ، فهم و شعور و وسعت نظر جز لاینفک این تخصص نیز هست .