شما به فلسفه زندگي نياز داريد
خوشبيني يا بدبيني ؟
واقعا خطری بالاتر از اين در جهان وجود ندارد كه ما به جاي صفت پسنديده خوشبينی ، بدبينی يعني متضاد آنرا انتخاب كنيم . اگر لازم باشد به طور نسبي سخن بگويم ، بايد اذعان كنم كه من يك فرد خوشبين هستم . و در تمام دوران حياتم ، صرفنظر از اتفاقاتي كه برايم روي داده هرگز از خوشبيني دست نكشيده ام .
يكبار در يكي از سفرهايم به دور دنيا ، در داخل هواپيمايي كه نشسته بودم هواپيما ناچار به فرود اضطراري شد ، و يكبار ديگر در سفري جداگانه به هنگام بلند شدن هواپيما از باند فرودگاه داخل آن آتش گرفت . در هيچيك از اين حالات مسئله مرگ به ذهن من خطور نكرد . من حدس مي زنم اين نشان دهنده معيار خوشبيني من است .
وقتي كه به واقعيات مي نگرم همواره فكر ميكنم ، شرايط بحراني و لحظات خطرناك ، بسيار زودگذرند ، اينها مرا به اين نتيجه مي رساند كه من يك خوشبين مادرزادم . تصور مي كنم تا اندازه اي بتوان تجارت را يك جنگ خونين پنداشت . هر اندازه يك امر تجاري بزرگتر باشد ، دامنه جنگ وسيعتر بوده و بايد بهاي بيشتري در ازاي آن پرداخت . در اين فرايند اگر تاجر مايوس و دچار بدبيني شود لحظه پايان رشد و پيشرفت او فرا رسيده است .
نكته اي كه مرا از ساير تجار متمايز مي سازد اين است كه من تجربه فراواني در اين زمينه دارم كه اگر شركت يا كارخانه اي موفق نبوده و بحالت ورشكستگي افتاده ، سررشته آنرا بدست گرفته و جهت آنرا عوض كرده ام ، بدينوسيله من متخصص تغيير جهت شده ام . اينگونه شركتها شركتهايي بوده اند كه اغلب توسط صاحبانشان و يا بانكها و يا دولتهاي مربوطه به كلي رها شده اند ، و من در مقابل ، بارها و بارها ، شركتهاي ناموفق و ورشكسته را در كوتاهترين زمان به يك سازمان اقتصادي سوداور تبديل كرده ام . اين موضوع همواره توجه رسانه هاي گروهي بين المللي را به خود جلب كرده و وقتي توسط آنان مورد سوال قرار مي گيرم ، هميشه اين جواب را تكرار مي كنم كه وقتي ديگران شمارش معكوس غيرممكن ها را شروع مي كنند من به شمارش ممكن ها مي پردازم .
در شركت دوو هر وقت تصميم ميگيرم يك فعاليت اقتصادي تازه اي را شروع كنم و يا رابطه بازرگاني با كشور جديدي برقرار كنم بعضي از مسئولان بشدت نگران ميشوند . در گذشته هنگاميكه من ساخت يك پروژه كارخانه يخچال سازي را در كشور چين كمونيست پذيرفتم بيشتر اطرافيانم مخالف اين تصميم بودند . مقاومت و مخالفت دوستانم در خارج از شركت حتي بيشتر بود ، بانكها و دولت كره هم خيلي نگران بودند .
برداشت شركتهاي رقيب اين بود كه اين پروژه جواب نخواهد داد ، حتي ژاپنيها ، سعي كردند كه از طريق شركتهاي رقيب كره اي جلوي اين سرمايه گذاري را بگيرند . انواع شايعه پردازيها آغاز شد و چو انداختند كه مرا در چين تحت بازداشت قرار داده اند . يا اينكه دولت كره با اين سرمايه گذاري مخالفت كرده و از اين قبيل شايعات . ولي هرگز ميدان الي نكردم ، براي اينكه محاسبات من با همه آنها فرق داشت . من در جستجوي ممكن ها بودم ، و به سرعت در جهت بكارگيري و تحقق بخشيدن ممكن ها حركت كردم . به عبارت ديگر براي ارزيابي شرايط زندگي مردم چين ، مسائل صنعت يخچال سازي چين ، تامين سرمايه ، ماشين آلات و نيازهاي ديگر درصدد يافتن راه حل و چاره جويي برآمدم .
مهارت و دانش مديريت مديريت لازمه هر فعاليت اقتصادي جديد است . كساني كه دلشوره پيدا كنند كه ” ممكن است به نتيجه نرسيم ” يا ” اگر موفق نشديم چه خاكي بر سرمان بريزيم ” صلاحيت ندارند كه يك تاجر ي صنعتگر بشوند . اگر تنها يك درصد شانس موفقيت وجود داشته باشد ، يك تاجر واقعي همان را به صورت جرقه اي مي بيند كه ميتواند آتشي را بيفروزد . دنياي تجارت آنگونه نيست كه اگر يك را با يك جمع كني عدد دو بدست بياوري ، ممكن است در جايي يك تبديل به ده شود يا ده مبدل به پنجاه گردد . حدود ده سال پيش ما يك كارخانه لاستيك سازي در كشور سودان تاسيس نموديم . اين اولين كارخانه اي بود كه توسط يك شركت كره اي در سطح بين المللي ساخته مي شد . خيلي از افراد به دلايلي مخالف و نگران اين مسئله بودند ، زيرا ” شركت دوو ” قبل از اين تجربه اي در صنعت لاستيك سازي اتومبيل نداشت كه البته اين كار بر اساس شمارش ممكن ها انجام شد .
عليرغم نياز مردم سودان به لاستيك اتومبيل ، حتي يك كارخانه لاستيك سازي در اين كشور وجود نداشت . وارد كردن لاستيك خارجي نيز هزينه گزاف ارزي در برداشت . بنابراين من به اين نتيجه ساده رسيدم كه آنها از اين پروژه با آغوش باز استقبال خواهند كرد . همينطور 80 درصد كشور سودان صحراي كويري است و شهرها كاملا از يكديگر فاصله دارند و اين موضوع نياز به اتومبيل را بيشتر مي كند . ضمنا از طريق منابع مورد اعتماد مطلع شدم كه يك حوزه وسيع نفتي نيز در جنوب كشور سودان كشف شده است .
چنين حوزه نفتي قطعا باعث توسعه اقتصادي مي گرديد و به همين نسبت در اثر رشد فزاينده اقتصادي نياز به وسايل حمل و نقل باز هم زيادتر مي شد . به ازاي افزايش هر اتومبيل حداقل پنج لاستيك مورد نياز خواهد بود. از طرفي در صحراهاي داغ كويري استهلاك لاستيك اتومبيل به مراتب از نقاط خوش آب و هوا بيشتر است .
من اينگونه بازار مصرف را ارزيابي و روي آن حساب كردم ، سرانجام نتايج كار به همان صورت كه محاسبه كرده بودم از آب درامد . در حال حاضر رونق اين كارخانه از هر جاي ديگر بيشتر است . تا جائيكه چندين بار مجبور به توسعه و افزايش توليد خود شده است . تقاضا براي لاستيك هاي ما بقدري زياد است كه مردم توليد آن را پيش خريد مي كنند .
ادامه دارد …
كيم – وو – چونگ