تاريخ از آن كساني است كه آمال و هدف دارند 2
آرزوهاي من به تدريج به واقعيت پيوست ، و تقريبا ده سال بعد من صاحب بزرگترين ساختمان كره شدم كه امروز به ” ساختمان مركزي دوو ” شهرت دارد . گرچه در آن زمان شخصا در مورد بناي اين ساختمان احساس خوبي نداشتم ، و تصورم اين بود كه بهتر بود كه اين پول را براي ايجاد ماشين آلات و امكانات توليدي صرف مي كردم تا بتوانم به رشد اقتصادي سريعتري دست يابم . در ضمن من نگران انتقاد مردم بودم كه مرا مورد ملامت قرار دهند كه با عمل بساز و بفروشي به ثروت اندوزي پرداخته ام .
بهر حال افكارم را تغيير دادم ، و هدف جديدي انتخاب نمودم ، آرزوي اينكه ” شركت دوو ” را آنقدر از جنبه هاي مختلف توسعه بدهم كه اين ساختمان عظيم تماماتوسط كارمندان اين شركت اشغال شود . گرچه در آنزمان چنين خواسته اي واقعا قابل تصور نبود ، ولي ظرف پنج سال اين آرزو تحقق يافت . امروزه تعداد پرسنل ” شركت دوو ” بيش از صدهزار نفر است و اين تعداد براي پر كردن سه ساختمان آنچناني كفايت مي كند .
حالا من هدف ديگري دارم ، و ان اين است كه مرغوبترين و بهترين اجناس را در دنيا و در دوران باقيمانده عمرم توليد و به بازار عرضه كنم . تا اينجا من يك سري ركوردها و بهترينهاي جهاني را بخود اختصاص داده ام ، از جمله بزرگترين كارگاه كشتي سازي ” دوو ” واقع در شهر اكپو ، بزرگترين كارخانه توليد پوشاك در جهان واقع در شهر پوسان و بزرگترين رقم فروش پوشاك در جهان . اما هنوز چيز ديگري هم هست كه ما به دست نياورده ايم و آن ساخت مرغوبترين و بهترين توليدات در دنياست .
من هنوز هم اين آرزو را بصورت گنجينه اي در قلب خود گرامي داشته ام ، مهم نيست كه اين توليد از چه نوعي باشد . مي تواند هر چيزي باشد ، همين قدر كه بهترين و مرغوبترين توليد از نوع خود در دنيا باشد – مثل خودنويس ” پاركر ” يا دوربين ” نيكن ” ژاپني همين قدر كه بگويند توسط ” كيم-وو-چونگ ” توليد شه و بهترين نوع ان در جهانست براي من كافي است . اين آرزوي من است . اما به نظر مي رسد كه اين آرزويي است كه به آساني و در آينده نزديك تحقق پيدا نخواهد كرد . امكان دارد اين آرزو زماني كه من محموعه عظيم ” دوو ” را به يك جانشين برجسته واگذار كنم حقيقت پيدا كند .
من همچنين هدف ديگري هم دارم و آن اين است كه در اذهان و خاطره ها بعنوان يك بنيانگذار مورد احترام باقي بمانم . من نميخواهم بعنوان يك فرد ثروتمند كه در دوران حياتش پول فراواني بدست آورده شناخته بشوم .
در كشور كره جنوبي بطور سنتي تجار مورد احترام نبوده اند ، بلكه آنها مردماني بشمار رفته اند كه مقابل ديگران سرافكنده بوده و مالا ديگران از آنان فاصله مي گرفته اند و يا با ديده حقارت به آنان مي نگريسته اند . براي اين مطلب ممكن است دلائل گوناگوني وجود داشته باشد و شايد مهمترين عامل آن ناشي از تفكرات كنفسيوسي است كه به گونه اي عميق در ذهن و روح مردم ريشه دوانده است . سنت طبقاتي كنفسيوسي آحاد جامعه را به چهار طبقه روحانيون ،كشاورزان ، نظاميان و اصناف تقسيم كرده است كه تجار در پايين ترين پله هاي اين نردبان قرار گرفته اند . دليل ديگر ميتواند متاسفانه روند حركت بعضي از تجار باشد كه انتظار نهايي انان همان مفهوم ثروت اندووزي را پيدا ميكند . ولي نميتوانم بفهمم كه چرا يك تاجر احترامي را كه يك استاد دانشگاه و يا يك فرد هنرمند دارد نتواند به دست بياورد .
من ميخواهم در محدوده و حوزه كار خود به عنوان يك متخصص والا و برجسته در خاطره ها بمانم ، و آخرين آرزويم اين است كه جامعه را به جهتي سوق دهم كه در آن موسسين تشكيلات صنعتي و اقتصادي مورد احترام باشند .
جوان بي هدف جوان نيست . آرزو براي جوانان بسيار با اهميت و ضروريست . تاريخ متعلق به كساني است كه در زندگي اميدهاي بزرگ دارند .
كيم .وو.چونگ