بر خلاف اين نظر امروزه انگيزه اصلي كاركنان براي اشتغال در شركت دوو امنيت شغلي اين شركت است . جذابيت شغلي كه بعضي از شركتها در افراد بوجود مي آورند از مزاياي بيشتري كه سايرين مي دهند اهميتش بيشتر است. در چند ساله اخير فروش سهام در بين كارمندان كره اي به سرعت رشد كرده است . لذا شركتهاي نوع دوم براي استخدام افراد جديد بين خودشان به رقابت پرداخته اند و هر يك مزاياي بيشتري را پيشنهاد مي كنند . اما اين روش بسيار موقتي خواهد بود .
چندين سال قبل كه رشد چشمگيري در امور ساختماني خاورميانه بوجود آمده بود ، همه شركتها و كارمندان علاقمند به كارهاي ساختماني شدند . همين روند در ارتباط با صنعت خوودروسازي نيز اتفاق افتاد ، اما همانطور كه مي دانيم شرايط اقتصادي همواره در حال تغيير است . بسياري از صنايعي كه زماني در اوج بودند هم اكنون افول كرده اند و صنايع موفق و بزرگ امروزي ممكن است در آينده اصلا جاذبه اي نداشته باشند . اخيرا دوباره امور ساختماني در كشورهاي خارجي رونق تازه اي بخود گرفته است . اما خيلي از افرادي كه در گذشته شتابزده عمل كردند اكنون با ياس و نوميدي به اين رونق مي نگرند .
بنابراين مشاهده مي كنيد كه پاداشهاي كوتاه مدت واقعا دلايل خوب و كافي براي قبول يك شغل نيست . درست مانند اينستكه براي تمامي آينده خود امروز شرط بندي كنيد . يك فرد باهوش و زيرك اول تصميم مي گيرد كه واقعا در طول زندگيش چه ميخواهد بكند . سپس بر حسب اين تشخيص و تصميم شغل آينده خود را انتخاب مي كند .
موضوع ديگري كه مرا آزار مي دهد اينستكه در اغلب اشخاص بطور محسوسي كبر و خودپسندي جلوه گر شده است . اگر همه خودخواه باشند در آن صورت جامعه هميشه درگير دردسر و گرفتاري خواهد بود . مبارزه و جنگ از روي حرص و طمع به مفهوم خاتمه زندگي آرام و صلح و صفا خواهد بود . اين نوع احساس در فرد منجر به سردرگمي اجتماعي و در يك ملت منجر به جنگ و خونريزي خواهد شد . اين درسي است از تاريخ .
چندين سال قبل تعدادي از مربيان آموزش و پرورش خواستند تا يكبار ديگر براي آنان سخنراني كنم ، اما درست همان مطالب سخنراني اولم را برايشان ايراد كردم . و امروز دوباره دوست دارم انرا براي همه معلمين كره اي تكرار كنم . در زمان نه چندان دور ، ما خيلي سخت كار مي كرديم يعني از شش صبح تا نيمه شب . ما ديوانه وار كار مي كرديم و رفاه امروزي زندگيمان نتيجه مستقيم همان تلاشها است . البته واضح است كه ما براي منافع شخصي خودمان كار نمي كرديم ما براي كسب فضيلت و به انجام رساندن يك هدف اساسي سختيها را تحمل كرديم . تلاش بي وقفه ما يك احساس وطن دوستي به خاطر رشد و سعادت كشورمان بود. اگر به خاطر آسايش شخصي و خودخواهي هاي فردي كار مي كرديم قطعا با اين ديد به تدريج سست و تنبل مي شديم ، كشور ما ديگر آنچه امروز هست نمي شد. مطمئنا ما هم محدوديتها و نارسائيهاي مربط به ودمان را داريم اما فلسفه زندگي و زيستن را آموخته ايم . طبيعتا ما خود اين فلسفه را از آموزگاران و پيش كسوتان خود اخذ كرده ايم .
كيم.وو.چونگ