مشكل دوم اين بود كه من هنوز با حجم فراواني از كاغذ بازي اداري روبرو بودم . فكر كردم شايد بتوان مقدار آنرا به نصف تقليل داد ، اينكار هم خوشبختانه آسان تر از آن شد كه فكر مي كردم . تنوع اسنادي كه به بانك تحويل مي داديم زياد نبود ، و فقط ارقام خاص و محدودي در انها متغيير بود . تقريبا قسمتهاي ديگر آنها شبيه هم بودند ، نام شركت ، مهرهاي مورد نظر آدرس تاريخ و غيره . بنابراين هر وقت كه من وقت اضافي پيدا مي كردم ، سعي مي كردم در حد امكان پيشاپيش ، جاهاي خالي تكراري و ساده را پر كنم . سپس تنها كاري كه بقيه كارمندان شركت در حوزه مسئوليت خودشان بايد انجام مي دادند پر كردن آمار و ارقام مربوط بود .
كارها بهتر شد ، اما يك مشكل ديگري هم باقي مانده بود . من هنوز روزانه چندين بار بين شركت و بانك رفت و آمد مي كردم ، با تحقيق بيشتر ، به اين نتيجه رسيدم كه در واقع بيشتر ، به اين نتيجه رسيدم كه در واقع بيشتر از دوبار رفت و آمد احتياج نيست ، يكبار صبح و يكبار بعد از ظهر . فردي كه قبل از من مسئول كار بوده است ، هيچوقت قدري وقت براي اينگونه مشكلات و رفع آنها صرف نكرده بوده و متوجه اين واقعيت نشده بود كه اسنادي را كه صبح به بانك تحويل مي داده ، فقط بعد از ظهرها رسيدگي و تاييد مي شدند و اسنادي را كه صبح به بانك تحويل مي داده روز بعد مورد بررسي قرار مي گرفته است و بدون اطلاع از اين مطلب او تمام روز وقت خود را صرف رفت و برگشت بين شركت و بانك مي كرده و هر بار تعدادي سند تحويل مي داده يا پس مي گرفته است . در ضمن او دقيقا همان راه و روشي را كه مسئول پيش از خودش يا رئيس بالاترش به او ياد داده بود انجام مي داده ، و هرگز فكر نكرده بود كه طريق جديدي ابداع كند كه وقتش كمتر گرفته شود، پول كمتري هزينه شود و حتي كفشش ديرتر پاره گردد . لذا من تصميم گرفتم اين روش را به گونه اي تغيير دهم كه با برنامه بانك كاملا تطبيق داشته و مشكلات نيز از بين برود.
فقط يكماه كه در اينكار باقي ماندم ، به شغل بهتري ترفيع يافتم و مورد تشويق قرار گرفتم و همه مرا يك نابغه مي پنداشتند و در آن روزهها ، يك درجه ترفيع براي يك كارمند جديد الاستخدام گام بلندي محسوب مي شد . اما موفقيتهاي من تنها در گرو تواناييم در درك و يافتن مشكلات و بعد بهينه سازي وضع موجود بود .
سالهاي متمادي گذشت . من به حل مشكلات بيشتري پرداختم تا قدرت و استعداد نوآوري را در خودم تقويت كنم . با اطمينان خاطر مي توانم بگويم آن توانايي و كفايتي كه باعث رشد شركت شد ، مديون ابداعات كوچك و بزرگي بود كه در اهاي مختلف و در كارهاي مربوط انجام شد . نواوري چيزي نيست كه فقط در صنعت و تجارت ثابل پياده كردن باشد . ميتوان حتي در مورد تحصيلات و در هر مرحله از زندگي از آن بهره گرفت . اگر در مدرسه شما درسي را انتخاب كرده ايد كه انرا دوست نداريد ، به احتمال زياد مشكل خود آن درس نيست بلكه ايراد در نحوه برخورد شما با ان است ، مشكل هر چه ميخواهد باشد ، بايد قبول كرد كه هميشه راه حلي هم هست .
شما نمي توانيد با توجه به اصول و منطق و با مطالعه و فهميدن كلمه به كلمه و جمله به جمله يك كتاب كاملا به موضوع درس مورد نظر اشراف پيدا كنيد ، همينطور شما با حفظ كردن و تكرار كردن به آن درس تسلط پيدا نخواهيد كرد . فهميدن و درك كامل يك مطلب با پا فشاري و ثابت قدمي شروع ميشود .يعني غوطه ور شدن در در موضوع و آگاهي از جزئيات و حواشي آن درس. مطالعات و مشاهدات سطحي و زودگذر كاملا بي فايده است ، اين روش هرگز شما را به نوآوري هداست نميكند . خلاصه هيچگاه از اهميت نوآوري و ابداع غافل نشويد .