• سفر به انتهای شب

    نویسنده : جان استارک
    مترجم : رضا علیزاده
    نوبت چاپ : ۱
    قطع : رقعی
    تعداد صفحات : ۱۲۸
    انتشارات : چترنگ
    شابک : ۹۷۸۶۰۰۸۰۶۶۵۹۰
    درباره کتاب«سفر به انتهای شب» اثر لویی فردینان‌ سلین، رمانی با گونه ادبی وحشت، سرشار از طنز بدبینانه و تاریک درباره انسانیت و سمفونی ادبی خشم، ظلم و پوچی است. هنگامی که این کتاب برای اولین بار در سال ‌۱۹۳۲ به چاپ رسید، بسیاری از منتقدان را شگفت‌زده کرد و چندی بعد کتاب با اقبال عمومی فراوان همراه شد. تاکنون میلیون‌ها خواننده در سراسر جهان تحت تأثیر ذوق و قریحه سلین قرار گرفته‌اند. جان استارک در بررسی موشکافانه خود نشان می‌دهد که چرا این اثر خارق‌العاده تحسین و حیرت مخاطبان را برانگیخته است و باید در زمره برترین آثار ادبی قرن بیستم قرار گیرد.
    قسمتی از کتاب : اینجا درس هایت به هیچ درد نمی خورد پسر جان! اینجا نیامده ای فکر کنی، آمده ای همان کاری را که یادت می دهند، انجام بدهی..ما در کارخانه هامان به روشنفکر احتیاجی نداریم، به بوزینه احتیاج داریم..بگذار نصیحتی بهت بکنم: هرگز از فهم و شعورت حرفی نزن! ما جای تو فکر خواهیم کرد، دوست عزیز…هرگز یادت نرود!

    سفر به انتهای شب

    19.000 تومان
  • کتاب خواهران باربارن اثر اریک امانوئل اشمیت

    نویسنده : اریک امانوئل اشمیت
    مترجم : عاطفه حبیبی
    نوبت چاپ : ۱
    قطع : رقعی
    تعداد صفحات : ۲۸۷
    انتشارات : چترنگ
    شابک : ۹۷۸۶۰۰۸۰۶۶۷۸۱
  • نامزدی آقای ایر

    نویسنده : ژرژ سیمون
    مترجم : عاطفه حبیبی
    نوبت چاپ : ۱
    قطع : رقعی
    تعداد صفحات : ۱۶۷
    انتشارات : چترنگ
    شابک : ۹۷۸۶۰۰۸۰۶۶۳۰۹
    درباره کتاب : کتاب «نامزدی آقای ایر»‌ نوشته‌ی «ژرژ سیمنون» را «عاطفه حبیبی» به فارسی برگردانده است. ژرژ سیمنون، نویسنده‌ی نام‌آشنای داستان‌های پلیسی قرن بیستم است. او بیشتر با رمان‌ها و داستان کوتاهی که «کمیسر مگره» قهرمان آن‌هاست به شهرت رسید. سیمنون در رمان‌هایش ترس‌ها، عقده‌های روانی، گرایش‌های ذهنی و وابستگی‌های روحی انسان‌ها را توصیف می‌کند که نهان در وجودشان است و گاه با اتفاقی غیرمنتظره، به بروز خشونت و جنایت می‌انجامد. ویلیام فاکنر، نویسنده‌ی تاثیرگذار آمریکایی، درباره‌ی سیمنون می‌گوید: «خواندن آثارش را دوست دارم. او مرا به یاد چخوف می‌اندازد.» در پشت جلد کتاب نامزدی آقای ایر می‌خوانیم:‌ «دو بازرس به هم نزدیک شدند تا مانع فرار آقای ایر شوند. آن‌ها هم مثل آقای ایر گردن می‌کشیدند تا انتهای سکو را ببینند. کنجکاو بودند بدانند چه کسی قرار است بیاید. هیچ‌کس نیامد. قطار سوتی کشید. یکی از کارکنان می‌دوید و درهای قطار را می‌بست. آقای ایر هنوز امیدوار بود. دردی که در تمام تنش بود، عصبی‌اش کرده بود. همیشه لحظه‌ی رفتن را همین‌طور تصور کرده بود. همیشه فکر می‌کرد که آلیس درست در لحظه‌های آخر در ایستگاه می‌دود و او باید کمکش کند تا در لحظه‌ای که قطار شروع به حرکت می‌کند، بپرد روی پله‌های قطار. پا به زمین می‌کوبید، ابروهایش را در هم کشیده بود و لبخند می‌زد، درحالی‌که اشک بی‌قراری در چشمانش حلقه زده بود.» 

    نامزدی آقای ایر

    15.000 تومان

منو اصلی